آزادی دینی و آزادی سیاسی در دوران ویکتوریایی

جایگاه آزادی در انگلستان ویکتوریایی یکی از آشکارترین دستاوردهای این دوران بود.
برای همه ی ناخرسندها و آشوبگران سراسر قاره ی اروپا
از دست چپی ها و دست راستی ها گرفته تا میانه روهای سیاسی
انگلستان دوران ویکتوریا،سرزمین آزادی بود و پناهگاهی که پلیس آن
اسلهه ای با خود جابه جا نمیکرد و به جای آن که ستمگر باشد
دوستی یاری گر بود.
ژنرال توریژوس(دشمن خودکامگی در اسپانیا)
مازینی (میهن دوست ایتالیایی)
لویی ناپلون فرانسوی
کسوت(میهن پرست مجارستانی)
پرنس متریخ اتریشی
و هتا کارل مارکس که کتاب سرمایه اش در موزه ی بریتانیا
نگهداری میشود،همه و همه به این سرزمین پناه آوردند.
دستیابی ویکتوریایی ها به آزادی های دینی همچون آزادی های سیاسی
بسیار چشمگیر بوده است آن چنان که سخنرانی های بی خدایانی
چون چارلز برادلو از شنونده های بسیاری برخوردار بوده است.
فردریک انگلس که دیدگاه خوشی نسبت به انگلستان نداشت
در سال ۱۸۴۴ برپایه ی دیده هایش این چنین می گوید:
اگر آمریکای شمالی را در شمار نیاوریم
انگلستان،بی گمان آزادترین کشور است(ینی کمترین قید و بندها را داراست).
جان استوارت میل از تجربه های خودش چنین الهام گرفته بود که
آزادی فردی تنها از سوی دین خویی،باورهای دینی و یا ستمگری های سیاسی
نبود که تهدید میشد بلکه این فشارهای نه چندان لمس پذیر خود هازه(جامعه)
بود که این آزادی را تهدید می نمود به ویژه فشار سنت های میانی هازه(جامعه)
که بیشتر بر گرده ی ناخشنودان اجتمایی سنگینی میکرد تا مخالفان مذهبی.
در یهودی گمنام،نوشته ی توماس هاردی،رمانی درباره ی دوران ویکتوریا
و رمانی که به برافتادن باورهای موجود در ادبیات می پرداخت
قهرمان زن، آنگاه که تسمیم می گیرد تا از همسرش جدا شود برای
توجیه رفتار خود،فرازی از ویژه نوشتی به نام درباب آزادی از جان استوارت میل
را بر زبان می آورد.

بن مایه:
رویه های ۲۱۵ و ۲۱۶ از کتاب تاریخ واکاوانه ی ادبیات انگلیسی
به روایت جنگ ادبی نورتون
ترجمه از جلال ابباسی

۲۵-۱-۲۵۷۶ پارسی